- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حرفها را به وقت نطق و بیان شفه آمد منصه اعلان
2 گر تأمل کنی درین کلمه بنگری حال حرفهاش همه
3 بی گمان دانمت به آن گروی که یکی نیست زان میان شفوی
4 مخرج حرفهاش جز شفه است نسبت آن سوی شفه سفه است
5 وین اشارت بدان بود که مدام بایدش در حریم ستر مقام
6 این سبق پیشه کن چه روز و چه شب بی فغان زبان و جنبش لب
7 پیش روشندلان بحر صفا ذکر حق گوهر است و دل دریا
8 پرورش ده به قعر آن گهری که نیاید به لب ازان اثری
9 تا خدا سازدش به نصرت و عون گوهری قیمتش فزون ز دو کون