وای بر دیده اگر محو بدایع از جویای تبریزی غزل 687

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

وای بر دیده اگر محو بدایع نشود

1 وای بر دیده اگر محو بدایع نشود بر دل افسوس که حیران صنایع نشود

2 بر ندارد هوست تا زخودآرایی دست حسن کردار تو مقبول طبایع نشود

3 نگه مست تو پیماید اگر صاف طهور دامن خلق تر از مسکر مایع نشود

4 توبه کن توبه که در چاه ضلالت افتی دستگیر تو اگر ترک شنایع نشود

5 در سر زلف بتان و دل عاشق سودا مشتری تا نشود بندهٔ بایع نشود

6 غم ز رسوایی خود نیست مرا در عشقت لیک خواهم خبر حسن تو شایع نشود

7 تا توانی مده از دست نکویی جویا کاین گرانمایه متاعی است که ضایع نشود

عکس نوشته
کامنت
comment