شوخ چشمان دلی چو بخراشند از آشفتهٔ شیرازی غزل 446

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شوخ چشمان دلی چو بخراشند

1 شوخ چشمان دلی چو بخراشند نمک از لعل لب بر او پاشند

2 رنج بردن بکوه حاجت نیست گو بعشاق سینه بخراشند

3 حاجیان روزها بشب آرند تا شبی بو که در حرم باشند

4 عارفان ار تو را شناخته اند چه غم ار در لباس او باشند

5 رنگ تزویر زاهدان دارند عاشقان می پرست و قلاشند

6 خواجه تاش تو آفتاب و مهند ابر و باد آب پاش وفراشند

7 بت پرستان بنقش بت مفتون حق پرستان بیاد نقاشند

8 منکران ولای حیدر را گو بانکار خویشتن باشند

9 در دل آشفته راست نقش نگین بملامت چگونه بتراشند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر