- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شوخ و شنگی چون بت طناز من عالم نداشت چون پریزاد من این غمخانه یک آدم نداشت
2 در گرانجانی زحق بیگانه پای کم نداشت ورنه هرگز از کسی نخچیر مطلب رم نداشت
3 از ریاضت کرده ام بیماری دل را علاج جز گداز خویش زخم شیشه ام مرهم نداشت
4 بود دایم دست اقبال جوانمردان بلند بازوی پر قوت ارباب همت خم نداشت
5 سخت دیشب شیشه و پیمانه را برهم زدی محتسب از حق نرنجی اینقدرها هم نداشت
6 کاوکاو عشق هر دم می زند نقشی دگر بود دل جویا نگین ساده ای تا غم نداشت