شوخ و شنگی چون بت طناز از جویای تبریزی غزل 205

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

شوخ و شنگی چون بت طناز من عالم نداشت

1 شوخ و شنگی چون بت طناز من عالم نداشت چون پریزاد من این غمخانه یک آدم نداشت

2 در گرانجانی زحق بیگانه پای کم نداشت ورنه هرگز از کسی نخچیر مطلب رم نداشت

3 از ریاضت کرده ام بیماری دل را علاج جز گداز خویش زخم شیشه ام مرهم نداشت

4 بود دایم دست اقبال جوانمردان بلند بازوی پر قوت ارباب همت خم نداشت

5 سخت دیشب شیشه و پیمانه را برهم زدی محتسب از حق نرنجی اینقدرها هم نداشت

6 کاوکاو عشق هر دم می زند نقشی دگر بود دل جویا نگین ساده ای تا غم نداشت

عکس نوشته
کامنت
comment