شاهد اقبال در آغوش رندان از جویای تبریزی غزل 323

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

شاهد اقبال در آغوش رندان خفته است

1 شاهد اقبال در آغوش رندان خفته است دولت بیدار زیرپای مستان خفته است

2 در حقیقت کمتر از شمشیر خوابانیده نیست وای بر قاتل اگر تیغ شهیدان خفته است

3 کی تواند ظرف صهبای خیالش گشت دل یاد چشم مست او در خلوت جان خفته است

4 دام صد نیرنگ باشد هر خم مرغوله اش فتنه ها زیر سر زلف پریشان خفته است

5 چون تواند عقل پیرامون ما گردد که دل در بر دیوانه شیر در نیستان خفته است

عکس نوشته
کامنت
comment