- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بی تو مرا یار کیست جان ستم سوخته؟ در گذر از دل که هست ز آتش غم سوخته
2 عود و شکر سوختن هر دو بهم عادت است دارم از آن جان و دل هر دو بهم سوخته
3 شمع روان روی تست پس من بیدل چرا؟ راست چو شمعم ز فرق تا به قدم سوخته
4 خصم ز تو شاد و من غمزده، ناخوش بود شاخ خسک آبدار باغ ارم سوخته
5 دست ستم سوخته است این دل خام مرا گویی بینم چو دل دست ستم سوخته
6 تا ز فراقت مجیر در دهن اژدهاست هست طناب سپهر جمله به دم سوخته