بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ از جویای تبریزی غزل 875

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل داشتیم

1 بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل داشتیم در کنار اشک حسرت مهرهٔ گل داشتیم

2 چون ز خود رفتیم در راه طلب همچون حباب گام اول پای در دامان منزل داشتیم

3 یاد ایامی که چون از کوی جانان می شدیم چشم بر در، پای در گل، دست بر دل داشتیم

4 یک نفس دل بر ما غافل از دنیا نبود این فلاطون را عبث در فکر باطل داشتیم

5 از خیال ابرو و رخسار او شب تا سحر سیر ماه نو به روی بدر کامل داشتیم

6 سالها در کویش از زاینده رود چشم تر همچو سرو جویباری پای در گل داشتیم

7 با لب هر زخم جویا ما شهادت کشتگان خندهٔ قهقه به ضرب دست قاتل داشتیم

عکس نوشته
کامنت
comment