- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیتو در بزم طرب بس که دلم محزون است ساغر می به کفم آبلهٔ پرخون است
2 هرکه بیند به کفش، دستهٔ گل پندارد بس که آیینه ز عکس رخ او گلگون است
3 قسمت ما به جهان غیر پریشانی نیست سرنوشت من و زلف تو به یک مضمون است
4 اثر عشق ز سیمای اسیران پیداست شمع در انجمن و پرتو او بیرون است
5 دل آوارهٔ ما شکوه ز غربت نکند سایهٔ خویش، سِیَهْخانهٔ این مجنون است
6 کام عاشق چو درآید به بغل، میمیرد غنچه بر شاخ گل ما گره طاعون است
7 دل که در پای خُم افتاده سلیم از مستی حکمتی یافته، همسایهٔ افلاطون است