حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی
حزین لاهیجی

بی شمع می، به بزم دل و دیده از حزین لاهیجی غزل 254

غزل 254 ام از 1771 غزلیات

بی شمع می، به بزم دل و دیده نور نیست

1 بی شمع می، به بزم دل و دیده نور نیست از بادهٔ شبانه گذشتن، شعور نیست

2 اکنون که، ساقی از پی هم جام می دهد بستان، مگر خدای تو زاهد، غفور نیست؟

3 یک ره اگر به پرسشم آیی چه می شود؟ کوی تو را به کلبه ما راه، دور نیست

4 آرام دل جدا ز تو، ممکن نمی شود تا رفته ای تو، مجلسیان را حضور نیست

5 از حد مبر تغافل و بی مهری و جفا این شیوه ها سزای دل ناصبور نیست

6 یک قطره خون دل چقدر طاقت آورد؟ یاد رخت به سینه،کم از برق طور نیست

7 تا می توان حزین ، بسرا حرف عشق را زاهد اگر کنایه نفهمد، قصور نیست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بی شمع می، به بزم دل و دیده نور نیست

شاعر شعر بی شمع می، به بزم دل و دیده نور نیست چه کسی است ؟

شاعر شعر بی شمع می، به بزم دل و دیده نور نیست حزین لاهیجی می باشد.

شعر بی شمع می، به بزم دل و دیده نور نیست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 12 سروده شده است.

قالب شعر بی شمع می، به بزم دل و دیده نور نیست چیست ؟

قالب شعر بی شمع می، به بزم دل و دیده نور نیست غزل است

مضمون اصلی شعر بی شمع می، به بزم دل و دیده نور نیست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر