- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با ما غم هجران تو ای دوست نه آن کرد کان قصه توانیم بصد سال بیان کرد
2 از خانه دل رخت صبوری بدر انداخت چه جای صبوری که از اینخانه روان کرد
3 با باغ و بهار طربم آتش شوقت آن کرد که با برگ رزان باد خزان کرد
4 پیدا شد ازین اشک روان خلق جهانرا رازیکه دل غمزده در پرده نهان کرد
5 دریاب مرا بار دگر زنده کزین پس هجران تو ای سرو روان قصد روان کرد
6 چوگان قضا باز چو گوی ابن یمین را سرگشته و برگشته در آفاق دوان کرد
7 با ما سرگردون جفا پیشه چو خوش نیست با خصم و بوی غیر مدارا چه توان کرد