با باد لبت ساقی چون می به از کمال خجندی غزل 336

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

با باد لبت ساقی چون می به قدح ریزد

1 با باد لبت ساقی چون می به قدح ریزد صد کشته به یک جرعه از خاک بر انگیزد

2 گر زیر درخت گل باز آنی و بنشینی هر باد که برخیزد گل بر سر گل ریزد

3 بنمای به خوبان رخ در حسن مکن دعوی تا زلف تو از هر سو منشور بیاویزد

4 گو چشم نو کمتر خور خون در مسکینان بیمار ز پر خوردن شرطیست که پرهیزد

5 افتاد رقیب از پا چون اشک به أه ما زین گونه نیفتادست این بار که برخیزد

6 تا شد به لبت همدم دل سوخت ز غم جان هم در موم زنند آتش با شهد چو آمیزد

7 از جور سر زلفت نگریخت کمال آئی عیار که شبرو شد از سلسله نگریزد

عکس نوشته
کامنت
comment