1 با تف عشق ما در افتادیم شمع وش شعله بر سر افتادیم
2 بارها داده سر در این سودا با سر نو باو در افتادیم
3 هفت دریای عشق را گشتیم رسته زین یک بدیگر افتادیم
4 در خرابات عمرها خوش بود آخر عمر خوشتر افتادیم
5 چه عجب دامن ار بمی آلود چون بمیخانه با سر افتادیم
6 چون بغربت گرفته جاجانان ماهم از خانمان در افتادیم
7 طوس را ما بپارس بگزیدیم داده دل پیش دلبر افتادیم
8 چون تجلی طور اینجا بود ارنی گو بر او در افتادیم
9 لیل مظلم بدیم و ماه شدیم ذره بودیم چون خور افتادیم
10 رند مست و خراب آشفته زلف او را بچنبر افتادیم
11 بی سر و پا رسیده بر در شاه در خور تاج و افسر افتادیم
دیدگاهها **