- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با محبت گهر عجز و نیاز افشاند حسن مغرور برد، دامن ناز افشاند
2 گرد غم کور کند دیدهٔ جانم هر گاه دامن عشوهٔ امیدگُداز افشاند
3 مفشانید به دامان دلم گرد مراد که بر او طعنه زند، همت و ناز افشاند
4 آن چه در انجمن اهل صفا جلوه کند دست هر ذره بر او گوهر راز افشاند
5 شاهد حسن از آن خون شهیدان طلبد کان گلابیست که در دامن ناز افشاند
6 عشق سوزندهٔ جاه است که هرگزمحمود نتوانست که دامان ایاز افشاند
7 اثر نیش دهد در دل ریشم ، عرفی مطرب آن نغمهٔ تر کز لب ساز افشاند