با رخ همچو صبح و از رضی‌الدین آرتیمانی غزل 51

رضی‌الدین آرتیمانی

آثار رضی‌الدین آرتیمانی

رضی‌الدین آرتیمانی

با رخ همچو صبح و زلف چو شام

1 با رخ همچو صبح و زلف چو شام بامدادان بر آی بر لب بام

2 تا بدانند نور از ظلمت تا شناسند صبح را از شام

3 بگذری گر ز معبد گبران ور بر آئی به قبلهٔ اسلام

4 نشناسند زاهدان محراب نپرستند کافران اصنام

5 محض عشوه است مر تو را ترکیب وز کرشمه است مر تو را اندام

6 از دعای فرشته بیزارم گر از آن لب دهی مرا دشنام

7 گر بسنجی تو عقل را با عشق می بدانی تو نور را ز ظلام

8 نکنی فرق نیک را از بد نشناسی حلال را ز حرام

9 دور از آن آستان نمی‌میرم آه از این روی، آه از این اندام

10 قصهٔ خود رضی بیا و مگو از تو چون کس نمیبرد پیغام

عکس نوشته
کامنت
comment