1 به قصد کشتن این بی دل زار کنی گیسو گهی عقرب گهی مار
2 مگر افسونگری ای یار فایز که از افعی و عقرب نیستت آزار؟
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 بتا از کجرویهایت شکایت ولی با کس نگویم این حکایت
2 اگر در کلبه فایز نهی گام کنم جانم نثار خاک پایت
1 رخ تو دلبرا مانند ماهست رخ من از غمت چون برگ کاهست
2 به فایز عهد یاری بسته بودی مگر نه عهد بشکستن گناهست؟
1 دلا امشب نه وقت قال و قیل است نه هنگام حکایات طویل است
2 ببین فایز! قوافل در قوافل به هر جانب صدای الرحیل است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **