1 با قضا جامی رضا ده گر چه حکم او تو را از نکو سوی بد از بد سوی بدتر می برد
2 از برای حکمتی روح القدس از طشت زر دست موسی را به سوی طشت آذر می برد
1 ای ز کرم چاره گر کارها مرهم راحت نه آزارها
2 روشنی دیده بینندگان پردگی پرده نشینندگان
1 از حسن آن بصری نافذ بصر نکته ای آرند عجب مختصر
2 کز دل غفلت زده گر دم فشاند آن نفس پاک که حجاج راند
1 ای ز وجود تو نمود همه جود تو سرمایه بود همه
2 مبدع نوی و کهن ما تویی هست کن و نیست کن ما تویی