1 با روی چو ماه و قد چون سرو چمن با زلف معنبر و رخ همچو سمن
2 در باغ شد و به حسن خود می نازید می گفت که سرو و گل کدامند چو من
1 گلبن روضه دل سرو گلستان روان غنچه باغ طرب میوه شایسته جان
2 طفل محروم شکسته دل بیچاره من کام نادیده به ناکام برون شد ز جهان
1 ای گوهر لطافت و ای منبع صفا بردیم از فراق تو بر وصلت التجا
2 بر بستر غمیم فتاده ز روز هجر آخر شبی خلاف فراقت ز در درآ
1 حسن تو حسد بر مه و پروین افکند شوری به جهان زان لب شیرین افکند
2 عطر خوش دلفریبت ای دوست چو اشک از دیده چرا بنده دیرین افکند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به