با زخم ما مباد کسی مرهمی از جویای تبریزی غزل 437

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

با زخم ما مباد کسی مرهمی کند

1 با زخم ما مباد کسی مرهمی کند ما را اسیر ننگ غم بی غمی کند

2 همسایه را ز پهلوی همسایه فیضهاست خون جگر به زخم دلم مرهمی کند

3 فانوس بزن تو بی تو ز بس گشته است در بر چو چرخ پیرهن ماتمی کند

4 از بهر خشک کردن دامان تر مرا روز جزا صد آتش دوزخ کمی کند

5 نزدیکی از مصاحبتت دورم افکند محروم بزم وصل توام محرمی کند

6 دلسوزی سرشک مرا بین که هر سحر با کشت برق دیدهٔ من شبنمی کند

عکس نوشته
کامنت
comment