1 با باغ گل و باده گلگون ما را چون دید حسد نمود گردون ما را
2 گرماش ز باغ کرد بیرون ما را سردابه گزید باید اکنون ما را
1 ای به قامت چو سرو بستانی قیمت حسن خویش می دانی
2 نیکویی را به روی معجزه ای دلبری را به زلف برهانی
1 روزه رفت و رسید عید فراز عود پیش آر و کار عید بساز
2 رمضان را پدید گشت انجام خیز تا خرمی کنیم آغاز
1 ای رخ و زلفین تو در فتنه دام روزگار کرده ام در عشق تو دل را به کام روزگار
2 روزگار ار روز و شب باشد رخ و زلفین تو روزگاری دیگرند ای من غلام روزگار