1 با سال و مه ام دقیقه و ساعت نیست با روز و شبم روشنی و ظلمت نیست
2 با صحت و رنچم آفت و راحت نیست عرفی عالمی چو عالم وحدت نیست
1 دو عالم سوختن نیرنگ عشق است شهادت ابتدای جنگ عشق است
2 هز آن گرد بلا کز دهر خیزد دلیل شوخی شبرنگ عشق است
1 زخم از دهان تیغ ربودن نزاع ماست تسلیم گشتن و بتپیدن سماع ماست
2 در پیشگاه دیر و حرم، هر کجا، که هست دین شکسته و دل پر خون متاع ماست
1 من بلبل آن گل که گلابش همه خون است مرغابی آن بحر که آبش همه خون است
2 خونم به گلو ریز که بیمار محبت آشوب نشانست و به آبش همه خون است