با دل در احتسابم از حکیم نزاری قهستانی غزل 726

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

با دل در احتسابم و با دیده در نزاع

1 با دل در احتسابم و با دیده در نزاع از بیم روز هجر و نهیب شب وداع

2 سودای عشق بازی و قلب پس آمده ننگ محققان ز کساد چنین متاع

3 از هم جدا دگر نتوان کرد عشق و دل ملکی ست عشق و دل که بود تا ابد مشاع

4 تا دیده بر بگشایم و بینم جمال دوست و رنه فوایدی ز نظر نیست جز صداع

5 تا هم ز دوستان شنوم نام دوستان ور نه چرا به کار شود سمع و استماع

6 مجنون برگرفته ز چشم غزال چشم در چشمش آدمی ننماید به جز سباع

7 نتوان گرفت اگر همه در بزم جنتی نه چشم بر نظاره و نه گوش بر سماع

8 در رستخیز چند توان بود منتظر تا کی شود میسرم اسباب اجتماع

9 بیچاره چون کند که به تکلیف می برند تقدیر اشتیاقش و زنجیر التیاع

10 در جان ما محبت یوسف نهان چنانک دربار ابن یامین و اویی خبر زصاع

11 ای دوست بر نزاری مسکین مگیر عیب بر حال او هنوز نیفتاده اطلاع

12 غره مشو به شوکت و قوت حمول باش کاندر مصاف عشق فرو شد بسی شجاع

عکس نوشته
کامنت
comment