1 با من لب تو چو زلف تو بسته چراست؟ چشم خوش تو خصم من خسته چراست؟
2 ابروی کمان مثالت اندر حق من گر نیست جفای چرخ پیوسته چراست؟
1 جان در ره عاشقی خطر باید کرد آسوده دلی زیر و زبر باید کرد
2 وانگه ز وصال باز نادیده اثر با درد دل از جهان گذر باید کرد
1 … …
2 … …
1 هر گه که تو نعل اسب دیگران بندی داغی دگرم بر دل حیران بندی
2 قربان شومت پیش چو بر … وز کیش بر آیم چو تو قربان بندی