-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با عشق ز تسبیح و مصلا نتوان گفت جز باده گل رنگ مصفا نتوان گفت
2 آنجا که کند عشق خداغارت دلها جز ذکر تقدس و تعالا نتوان گفت
3 ای جان،خبرت نیست ز عالی بحقیقت باتو سخن از عالم اعلا نتوان گفت
4 گر عشق و سلامت طلبی، مایه سوداست با عشق ز سرمایه سودا نتوان گفت
5 در بحر وصالش همه در موج فناییم آنجا زمربی و مربا نتوان گفت
6 این واعظ ما مرد شریفیست، فاما با او صفت باده حمرا نتوان گفت
7 زان باده حمراست، که بی رنج خمارست زان باده حمراست که آنرا نتوان گفت
8 جان و دل قاسم همگی غرق وصالست با او سخن صوفی و ملا نتوان گفت