1 با هر که شدم سخت، به مهر آمد سست بگذاشت مرا و عهد نگذاشت درست
2 از آب و هوای دهر، سبحانالله هر تخم وفا که کاشتم، دشمن رست
1 او را که دل از عشق مشوش باشد هر قصه که گوید همه دلکش باشد
2 تو قصهٔ عاشقان، همی کم شنوی بشنو، بشنو که قصهشان خوش باشد
1 هرچه در عالم بود، لیلی بود ما نمیبینیم در وی، غیر وی
2 حیرتی دارم از آن رندی که گفت چند گردم بهر لیلی گرد حی
1 ساز بر خود حرام، آسایش که فراغت طریق مردی نیست
2 پا بفرسای در ره طلبش پا همین بهر هرزه گردی نیست