-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با تهی دستی علو همت است این از حباب کاسه اش بر آب و هرگز تر نمی گردد ز آب
2 جوهر خود را نهان در طبع روشن کرده ام با وجود آن که عریانم چو تیغ آفتاب
3 جوش مستی های باطن را چه داند محتسب کی برد بو تا نریزد بر کنار خم شراب؟
4 در شکست دل از آن شادم که استاد ازل کرده در مجموعهٔ تن این ورق را انتخاب
5 نشئهٔ بخت من و چشم سیاه او یکی است هر دو همرنگند وحشی طبع و دایم مست خواب
6 ما نهال خود سعیدا ز آبرو پرورده ایم خوشتر از چین جبین باشد به ما موج شراب