-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عاقلان آدابت آموزند و رسوایت کنند دامن جمعی بدست آور که شیدایت کنند
2 ناگهان عشقت گذارند از حجاب ناکسی پرده بگشا تا زنادانی تمنایت کنند
3 باغ گل پژمرده کردی روز کس درهم مکش من هم از غیرت گذشتم کی تمنایت کنند
4 پس نکوئی جلوه کن بر مستحقان زینهار تا دعائی بهر حسن عالم آرایت کنند
5 عرفی از ما بی قدم در وادی اهل وجود صد بیابان خار خندان تحفه پایت کنند
6 هر چند دست و پا زدم آشفته تر شدم ساکن شدم میانه دریا کنار شد
7 جز با گریستن مژه در جهان نبود آن هم زحرص دیده من ناگوار شد
8 عرفی بسی ملاف که بر چرخ تاختم مردی کنون بتاز که بختت سوار شد