عاقل دانا بیاب آیت از عمادالدین نسیمی غزل 233

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

عاقل دانا بیاب آیت سحر مبین

1 عاقل دانا بیاب آیت سحر مبین چشم خرد باز کن در رخ یارم ببین

2 مصحف حق روی اوست حبل متین موی اوست بیخرد و گمره است هر که نداند چنین

3 کیش من و دین من روز جزا این بود کافر بیدین بود هر که ندارد یقین

4 خط رخت بی گمان خامه ایزد نوشت هست یقینم درست، نیست گمانم در این

5 تشنه لبان را به حشر لعل لبش می دهد روز قیامت نشان، چشمه ماء معین

6 طینت او را به لطف، حق به چهل صبحدم کرده ز روز ازل بر ید قدرت عجین

7 تا بزند بر دلم تیر جفا غمزه اش آن بت ابرو کمان کرده ز هر سو کمین

8 بیدل و بیدین شود گر بخورد جرعه ای از می لعل لبش زاهد خلوت نشین

9 صوفی صافی کسی است آن که برآرد چو من او به خرابات عشق، مست، چهل اربعین

10 گفت نسیمی روان هر که بخواند ز جان بر نفسش هر زمان باد هزار آفرین

عکس نوشته
کامنت
comment