- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای خردمند اگر گوش سوی من داری قطعهای بر تو بخوانم که عجب مانی از آن
2 در جهانداری و فرماندهی خلق خدای بر سزاواری سلطان بنمایم برهان
3 سیصد و سیزده پیغمبر مرسل بودند که فرستاده به هر وقت یکی را یزدان
4 نام سلطان به جمل چون عدد ایشانست پس بود قاعدهٔ نظم جهان چون ایشان
5 فر او هرکه ببیند دهد انصاف که او پادشاهیست به حق بر همه معمور جهان
6 گر ترا شبهت و شکیست در این دانی چه شبهت و شک ترا حل نکند جز قرآن
7 شو اولیالامر بخوان پس عدد آن بشناس به حساب جمل و مبلغ آن نیک بدان
8 تا بود راست حسابش چو حساب سنجر چون که واوی که نه مقروست کنی زو نقصان
9 گر کسی گوید ما صد همه سنجر نامیم گویمش نینی منک چو اوئلوالامر بخوان
10 زانکه منکم ز شما باشد از روی لغت باز از روی حساب ار تو بدانی سلطان
11 پس یقین شد که پس از باری و پیغمبر حق نرسد بر همه آفاق جز او را فرمان
12 ای سه قرن از مدد عدل تو و رحمت حق بوده سکان زمین بیخبر از دور زمان
13 ای به حق سایهٔ آن کس که ترا حافظ اوست تا بود سایهٔ خورشید در آن حفظ بمان