1 بغربت اندر اگر صد هزار سیم و زرست هنوز از آن وطن خویش بیت احزان به
2 اگر چه نرگسدانها ز سیم و زر سازند برای نرگس هم خاک نرگسشان به
1 شب نیست کم ز هجر تو صد غم نمی رسد اشکم بچار گوشۀ عالم نمی رسد
2 اندر تو کی رسم؟ که نسیم سحرگهی در گرد آن کلالۀ پر خم نمی رسد
1 تا بکف جام می توانم دید زهد و سالوس کی توانم دید؟
2 نکنم یاد زهد و صومعه هیچ تا رخ ترک فی توانم دید
1 منعما شکرهای انعامت بزبان قلم نیاید راست
2 دوش در انتظار وعدۀ تو یک دم باشد زنیست تا هست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به