- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساقی قدحی شراب در دست آمد ز شراب خانه سرمست
2 آن توبهٔ نادرست ما را همچون سر زلف خویش بشکست
3 از مجلسیان خروش برخاست کان فتنهٔ روزگار بنشست
4 ماییم کنون و نیم جانی و آن نیز نهاده بر کف دست
5 آن دل، که ازو خبر نداریم هم در سر زلف اوست گر هست
6 دیوانهٔ روی اوست دایم آشفتهٔ موی اوست پیوست
7 در سایهٔ زلف او بیاسود وز نیک و بد زمانه وارست
8 چون دید شعاع روی خوبش در حال ز سایه رخت بربست
9 در سایه مجو دل عراقی کان ذره به آفتاب پیوست