ساقی قدحی شراب در دست از عراقی غزل 13

ساقی قدحی شراب در دست

1 ساقی قدحی شراب در دست آمد ز شراب خانه سرمست

2 آن توبهٔ نادرست ما را همچون سر زلف خویش بشکست

3 از مجلسیان خروش برخاست کان فتنهٔ روزگار بنشست

4 ماییم کنون و نیم جانی و آن نیز نهاده بر کف دست

5 آن دل، که ازو خبر نداریم هم در سر زلف اوست گر هست

6 دیوانهٔ روی اوست دایم آشفتهٔ موی اوست پیوست

7 در سایهٔ زلف او بیاسود وز نیک و بد زمانه وارست

8 چون دید شعاع روی خوبش در حال ز سایه رخت بربست

9 در سایه مجو دل عراقی کان ذره به آفتاب پیوست

عکس نوشته
کامنت
comment