شراب خانه ی وحدت از حکیم نزاری قهستانی غزل 183

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

شراب خانه ی وحدت که انزوای من است

1 شراب خانه ی وحدت که انزوای من است درو وساده ی تحقیق متّکای من است

2 کسی زمن نکند این سخن قبول ولی ورای سدره اگر بشنوی سرای من است

3 فراز و شیب تعلق به معرفت دارد از این قِبَل سرگردون به زیر پای من است

4 منم که لنگر کشتی قلزمِ عشقم زفوج موج نترسم که آشنای من است

5 مرا برای غم دوست پروریده ستند سعادت غم رویی که از برای من است

6 مرا زعالم بالا مدد دهند مدد زکبریای خداوند کبریای من است

7 درون کنج نشسته همی کنم معراج هزار رشک فلک راز ارتقای من است

8 قلم ز روی خرد بر صحیفه ی کاغذ برآسمان دلم خط استوای من است

9 من ار مسخّر عشقم ولی مدبّر عقل زدست فکر پراکنده مبتلای من است

10 مرا چه ستر حجاب و چه نام و ننگ بماند میان خلق چو افسانه ماجرای من است

11 مرا مراد ز دریوزه چیست می دانی؟ همین و بس که نزاری همان گدای من است

12 قرار نیست مرا برزمین ز کثرت شوق چه حاجت است قسم ، آسمان گوای من است

عکس نوشته
کامنت
comment