ای باد اگرت بر در جانان از جهان ملک خاتون غزل 237

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

ای باد اگرت بر در جانان گذری هست

1 ای باد اگرت بر در جانان گذری هست بنگر که بر احوال جهانش نظری هست

2 زنهار بگو کز من دلخسته بیندیش کاین آه جگر سوختگان را اثری هست

3 بیمار فراقم من و از خود خبرم نیست ای دوست ز بیمار فراقت خبری هست

4 ما را به جهان جز غم تو کار دگر نیست هر چند به جان منت ای جان گذری هست

5 گفتم که به جان آمدم از دست فراقت گفتند مخور غم که شبی را سحری هست

6 آن را که نظر باشد و عشق تو نبازد ما هیچ نگوییم که او را بصری هست

7 مسکین چو زند آه ز مشکین سر زلفش در حال بدانند که خونین جگری هست

8 جان پیش کش خاک رهش گفتم و می گفت ما را سر و پروای چنین مختصری هست؟

9 گفتی که به نوک مژه خون که بریزم بهتر ز من ای جان به جهان جان سپری هست؟

عکس نوشته
کامنت
comment