-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن بخت کو که بر در تو باز بگذرم؟ وآن دولت از کجا که تو بازآیی از درم؟
2 میخواستم که با تو برآرم دمی به کام نگذاشت روزگار که گردد میسرم
3 از عمر من کنون چو نمانده است هم دمی باری، بیا، که با تو دمی خوش برآورم
4 جانا، روا مدار که با دیدهٔ پر آب نایافته مراد ز کوی تو بگذرم
5 زین گونه سرکشی که تو آغاز کردهای از دست جور تو نه همانا که جان برم
6 دست غم تو بس که مرا پایمال کرد مگذار هجر را که نهد پای بر سرم
7 با وصل همه بگو که: عراقی از آن ماست از لطف تو که یاد کند بار دیگرم