- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وصالت دوای دل دردمند در وصل از این بیش بر ما مبند
2 مکن گریه چون ابر بر جان من چو گل بر من و حال زارم مخند
3 مسوزان مرا از فراق رخت که او آتش است و دل ما سپند
4 که دارد بتی مهوش همچو من دو ابرو کمان و دو گیسو کمند
5 نخواهم به هر دو جهان جز تو کس اگر روز حشرم مخیر کنند
6 نگیرد دلم انس با هیچکس گرم بی رخ تو به جنّت برند
7 چو تیر جفایت ببارد ز ابر نشاید که مژگان به هم برزنند
8 اگر در غمت ناله ای بشنوی ز مردان نه مردند ایشان زنند