- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چرا خجل نکند چشم اشکبار مرا که آرزوی دل آورد در کنار مرا
2 به راه غشق نگیرم زشوق بال و پری که نی پیاده شمارند نی سوار مرا
3 فغان ز نشأ ی دون همتی، کزین شادم که هیچ کام نیارد به انتظار مرا
4 نه رام مردم اهلم نه صید مرشد شهر نشسته ام که نسیمی کند شکار مرا
5 ز بیم فتنه ی شادی چو کودکان همه عمر غمت گرفته در آغوش و در کنار مرا
6 میا به ملک عدم، آن چنان مکن عرفی که بی غمی نشناسد در این دیار مرا