چرا پر است ز عالم، دل خریدارش از سعیدا غزل 389

چرا پر است ز عالم، دل خریدارش

1 چرا پر است ز عالم، دل خریدارش که سیم ناسره آمد جهان به بازارش

2 نشان کوی کسی را دلم طلب دارد که آفتاب بود پشت و روی دیوارش

3 دلی که بی الم روزگار باشد نیست فلک به چرخ درآمد ز داغ بسیارش

4 چه گویم از گل رویی که نرگس چشمش به سایهٔ مژه سازد ز خواب بیدارش

5 میان این همه اهل نظر سعیدا یار نگاه جانب ما داشت حق نگهدارش

عکس نوشته
کامنت
comment