چرا به ترک جفا دلبرا از جهان ملک خاتون غزل 1412

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

چرا به ترک جفا دلبرا نمی‌گویی

1 چرا به ترک جفا دلبرا نمی‌گویی چرا رخ دلم از خون دیده می‌شویی

2 به جان رسید دل من ز جورت ای دلبر تو تا به کی کنی این سرکشی و بدخویی

3 مرا ز درد غمت جوی خون رود از چشم بگو که از من خسته‌جگر چه می‌جویی

4 بیا به چشمه چشمم نشین که هر ساعت تو در سراب دو چشمم چو سرو می‌پویی

5 دلا تو تا به کی آخر ز تاب چوگانش به سر دوان شده و بی‌قرار چون گویی

6 رقیب گفت برو ترک عشق دوست بکن رقیب بیهده‌گو را بگو چه می‌گویی

7 مرا سریست فدای ره وفا کردم نگار من تو چرا این چنین جفاجویی

عکس نوشته
کامنت
comment