چرا به سوی من خسته ات از جهان ملک خاتون غزل 339

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

چرا به سوی من خسته ات نگاهی نیست

1 چرا به سوی من خسته ات نگاهی نیست که جز در تو مرا در جهان پناهی نیست

2 مکن جفا و بده داد بی دلان کامروز به ملک هر دو جهان چون تو پادشاهی نیست

3 ستم مدار روا بر من غریب حزین که جز وفای تو ای جان مرا گناهی نیست

4 شب وصال نمایم که در غم هجران قرین ما بجز از ناله ای و آهی نیست

5 منم چو حلقه نگون بر در سرای امید به بارگاه وصالت مرا چو راهی نیست

6 مرا ز جمع گدایان کوی خود گردان که معتبرتر ازین منصبی و جاهی نیست

7 اگرچه جان و جهان در سر غمت کردم به دولت تو به نزد دلم چو کاهی نیست

عکس نوشته
کامنت
comment