چرا به کار من ناتوان از جهان ملک خاتون غزل 1321

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

چرا به کار من ناتوان نپردازی

1 چرا به کار من ناتوان نپردازی نظر به حال اسیران خود نیندازی

2 ز مرتبت چو سراپرده بر فلک زده‌ای به زیر خرگه دولت همی طرب سازی

3 چو کرد بانوی ایران تو را فلک ناگاه سزد به تاج و به تخت ار کنی سرافرازی

4 به شکر آنکه به میدان کامرانی و ناز فراز زین مرصّع کُمِیْت می‌تازی

5 به پنج‌روزه فریب جهان مشو مغرور که دور چرخ بسی کرده است این بازی

6 ز خان و مان و ز جان و جهان برآمده‌ام به دور دولت سلطان محمّد غازی

7 تو چند غصّه کار جهان خوری آخر ز آتش غم دوران چو موم بگدازی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر