- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشمت چرا حریف شرابم نمی کند؟ اریک دو جرعه مست و خرابم نمی کند؟
2 آن ماهیم که از تف عشق تو سینه ام دریای آتش است و کبابم نمی کند
3 آسودهٔ فسانهٔ شوریده مغزیم غوغای حشر چارهٔ خوابم نمی کند
4 مهرم، که باد را به چراغم گذار نیست چرخم که سیل فتنه خرابم نمی کند
5 غافل چراست این همه ساقی ز کار من؟ افشرده است و باده ی نابم نمی کند
6 محرومتر مباد کس از من به عاشقی رنجیده آن نگاه و عتابم نمی کند
7 نه خار رهگذار و نه خاک قدم حزین آن سرگران به هیچ حسابم نمی کند