سلطنت کی کند آن شاه از عمادالدین نسیمی غزل 103

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

سلطنت کی کند آن شاه که درویش نشد

1 سلطنت کی کند آن شاه که درویش نشد آشنا کی شود آن دل که به خود خویش نشد

2 می کند آرزوی وصل تو هرکس لیکن کار دولت به هوا و هوسی پیش نشد

3 قیمت مرهم وصل تو ندانست آنکو در ره وصل تواش پای طلب ریش نشد

4 طالب درد تو هرگز نکند یاد دوا کان که بیمار تو شد عافیت اندیش نشد

5 گرچه شد صبر من و عشق تو، هردم کم و بیش با تو عهدی که دلم بست کم و بیش نشد

6 آن که از خوان وصالت به نوایی برسید از نعیم دو جهان مفلس و درویش نشد

7 تا ابد دوستی روی نکو دین من است هیچ صاحب نظری منکر این کیش نشد

8 جان اگر شد ز می عشق تو بی خود چه عجب کیست از مستی این جرعه که بی خویش نشد

9 به وصال تو نسیمی چه کند ملک جهان با چنان نوش کسی ملتفت نیش نشد

عکس نوشته
کامنت
comment