آتش کیست که من دیگ صفت از آشفتهٔ شیرازی غزل 823

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آتش کیست که من دیگ صفت در جوشم

1 آتش کیست که من دیگ صفت در جوشم با همه جوش چرا غنچه صفت خاموشم

2 قرب شمع است بلی آفت پروانه ولی سر رود بر سر این کار بجان میکوشم

3 بنده و بندی عشقت نه من امروز شدم کز ازل حلقه زلف تو بود در گوشم

4 گر برم لب بلب جام شبی بی لب تو گر می صاف بود خون جگر مینوشم

5 چون از این دلق ریائی نشدم حاصل هیچ میروم خرقه و سجاده بمی بفروشم

6 گر رود سر بسر مهر تو چون شمع مرا کی توانم که بدل آتش عشقت پوشم

7 من بخود وصف تو گفتن نتوانم چون نی هر چه نائی بدمد بردم من مینوشم

8 هر کجا باده کشیدیم بود هوش زدا می عشق تو بنازم که فزاید هوشم

9 هست بردوش من آشفته گناه دو جهان تا مگر دست خدا بار برد از دوشم

عکس نوشته
کامنت
comment