تا به کی جان و جهان از جهان ملک خاتون غزل 1139

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

تا به کی جان و جهان در سر کارت کردن

1 تا به کی جان و جهان در سر کارت کردن پس نظر بر من مسکین به حقارت کردن

2 تا به کی ریختن خون من خسته جگر غمزه سحر نمایت به اشارت کردن

3 بیخود از خاک لحد نعره زنان برخیزم گر رسی بر سر خاکم به زیارت کردن

4 جان و دل دادم و عشقت بخریدم صنما چون بدیدم به ازین نیست تجارت کردن

5 لشگر شوق تو چون ملک و جودم بگرفت ازچه رو دست برآورد به غارت کردن

6 باز کن روی که جان در قدمت افشانم بر من ار عیب نگیری به جسارت کردن

7 سخن جان و جهان گفتم و جرمیست عظیم این زمان فارغم از فکر کفارت کردن

عکس نوشته
کامنت
comment