1 کو مرد که هم نبرد را بشناسد؟ هنگامه گرم و سرد را بشناسد
2 شرمی کن ازین معرفت طفلانه هر طفل، ز زوج، فرد را بشناسد
1 هرگزم عشق چنین در رگ جان چنگ نداشت نغمه تا بود بدین نازکی آهنگ نداشت
2 ناله از جای دگر خورد به گوشم ورنه مطرب این نغمه در آواز دف و چنگ نداشت
1 از چشمهسار چشمم از بس که نم برآید ترسم که رفته رفته طوفان غم برآید
2 از اتحاد چشمم با پای، در ره عشق مالم چو دیده بر خاک، نقش قدم برآید
1 از شیشه نه می در دل مخمور فرو ریخت انوار تجلیست که بر طور فرو ریخت
2 گلچین چمن دامن گل را ز خجالت چون دید گل روی تو از دور، فرو ریخت