هرکه را بر سر ز سودای وطن از رهی معیری قطعه 152

رهی معیری

آثار رهی معیری

رهی معیری

هرکه را بر سر ز سودای وطن افسر بود

1 هرکه را بر سر ز سودای وطن افسر بود هرکجا باشد تنی اهل وطن را سر بود

2 هرکه از میهن سخن گوید کلامش دلرباست نغمه‌های بلبل این باغ رنگین‌تر بود

3 هرکه از نام وطن دارد کلام او نشان نامش آخر زینت اوراق هر دفتر بود

4 هرکه بهر زیب و زیور رو نتابد از وطن چهره مام وطن را زینت و زیور بود

5 آنکه از راه خیانت سرور جمعی شده است زان بود ارباب، کان ارباب را نوکر بود

6 آنکه در هر کار می‌رقصد به ساز اجنبی تازه گر شیرین برقصد لنگه عنتر بود

7 مهر میهن، پرتو مردانگی، عزمی قوی این سه‌تا تنها دوای درد این کشور بود

عکس نوشته
کامنت
comment