- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که را در سر هوای چون تو دلداری بود جان فدا کردن درین ره کمترین کاری بود
2 گر رود سر در سر سودای وصلت باک نیست زین زیانها اندرین بازار بسیاری بود
3 دیدن روی تو میخواهد دلم ای کاشکی طاقت نور تجلی توأش باری بود
4 با تو چون پیوستم از دنیا بریدم بهر آنک زشت باشد گر بزیر خرقه زناری بود
5 چون دل دیوانه را زنجیر زلفت بند کرد عاقل ار پندش دهد بیهوده گفتاری بود
6 گر ببینم شمع رویش جان دهم پروانه وار کمتر از پروانه بودن کمترین کاری بود
7 جان فشانی باید از ابن یمین آموختن هر کرا در سر هوای چون تو دلداری بود