ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی
ابن یمین فریومدی

هر که را توفیق ایزد از ابن یمین فریومدی قصیده 33

قصیده 33 ام از 2139 قصاید

هر که را توفیق ایزد یار و دولت یاورست

1 هر که را توفیق ایزد یار و دولت یاورست خاکپای آسمانسای تواش تاج سرست

2 این منم یارب که از بیدای حیرت چون کلیم سوی طور عزتم نور تجلی رهبرست

3 سر بشاهی گر برارم عقل را ناید شگفت زآنکه خاک پای تاج ملک و دینم افسرست

4 آن خضر تدبیر کاندر دفع یأجوج ستم باره عدلش بجای سد شاه اسکندرست

5 مسند فیروزه گردون سریر قدر اوست زانسبب چون تاج شاهان جمله زو با زیورست

6 آفتاب از نور رأیش ذره ئی کرد اقتباس از حصول آن سعادت بر جهانی سرور است

7 کوه با چندان گران سنگی بنزد حلم او در سبکساری چو برگ کاه پیش صرصرست

8 آتش افروزست باد قهر او در جان خصم خاک پایش در لطافت رشگ آب کوثر است

9 زهر قاتل بر مثال نوشدارو خلق را چون ز شربتخانه خلقش بود جانپرورست

10 دشمنش را افسر از افسار زیبد همچو خر ورچو عیسی جایش این اورنگ مینا پیکرست

11 ز آتش قهرش بگردون شعله ئی گر سر کشد هریکی گردد شراری هر چه بروی اخترست

12 در دل اعدای او نوک سنان آبدار در میان ظلمت انگشت نور اخگرست

13 روی او چون بارز مجموع انوار آمدست خط ترقین بهر آن بر روی ماه انورست

14 ز آستان حضرتش برتر نمی یارد پرید طایر قدسی که عرش او را بزیر شهپرست

15 در گشاد حصن دشمن تیغش از روی قیاس همچو در تسخیر خیبر ذوالفقار حیدرست

16 زآن جهانگیرست تیغش همچو تیغ آفتاب کز پرند فتح و نصرت پیکرش را گوهرست

17 از نکو خلقی و زیبا خلقی اندر چشم خلق خوش نیکو همچو منظر منظرش چون مخبر است

18 شاد باش ایشاه دین پرور که حد ملک تو ز ابتدای باختر تا انتهای خاورست

19 روز بزم از ترک و هندو روم بر درگاه تو در عداد بندگان خاقان ورای و قیصرست

20 جان خصمت را دهد چون خاک ره تیغت بباد تیغ تو آبست و خصمت را گرفتم آذرست

21 در جهانی وز جهان افزونتری گویم که چون همچو صد معنی که در یک لفظ موجز مضمر است

22 طوطی طبعم چو در اوصاف الطافت فتاد نطق او را از خواص آن مزاج شکرست

23 روز بار ابن یمین چون عرضه دارد مدح تو عقل گوید انوری مداح سلطان سنجرست

24 راستی را هر که فر شاه و شعر بنده دید گر خرد یارست با او گفت عقلش یاورست

25 شهریارا دارم از دوران شکایتها ولیک زوچه گویم چون ترا او نیز چون من چاکرست

26 با تو گویم حال خود چون رأی و روی کلک تست آنکه بر دوران بحکم لایزالی داورست

27 چون یقین دانی که از بیش و کم دنیا مرا هر زمانی بیشتر خرجی و دخلی کمترست

28 خود بفرما تا چه باید کرد چون از لطف حق همت عالی تو خلق جهان را غمخورست

29 با چو تو ممدوح و مداحی چون من انصاف ده شاخ امیدم روا باشد کزینسان بی برست

30 تا بهار و مهرگان گویند ابر و باد را کان یکی گوهر فروش و این دگر یک زرگرست

31 شد بهار و مهرگان و حادثات از بزم تو دور بادا کز خوشی بزمت بهاری دیگرست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر هر که را توفیق ایزد یار و دولت یاورست

شاعر شعر هر که را توفیق ایزد یار و دولت یاورست چه کسی است ؟

شاعر شعر هر که را توفیق ایزد یار و دولت یاورست ابن یمین فریومدی می باشد.

شعر هر که را توفیق ایزد یار و دولت یاورست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر هر که را توفیق ایزد یار و دولت یاورست چیست ؟

قالب شعر هر که را توفیق ایزد یار و دولت یاورست قصیده است

مضمون اصلی شعر هر که را توفیق ایزد یار و دولت یاورست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر