1 هر که این هر دو قطعه بر خواند که ازین پیش کردم آنرا یاد
2 پرسد از من که خواجه نیز ترا چند خروار غلّه بفرستاد
3 نیک باشد که من جوابش را بنویسم که نیم جو بنداد؟
1 بس شگرفست کار و بار لبت بس عزیزست روزگار لبت
2 ای بسا جان و دل که چون زلفت بر عم افتند روزبار لبت
1 از تو جز درد دل و خون جگر حاصل نیست چه کنم جان؟ چو جزین هیچ دگر حاصل نیست
2 بر نبندد ز میان تو کمر طرفی، از آنک در میان خود بجز از طرف کمر حاصل نیست
1 رخ خوبت به قمر می ماند ذوق لعلت به شکر می ماند
2 عقل با این همه دانایی خویش چون ترا بیند در می ماند