1 هر که این هر دو قطعه بر خواند که ازین پیش کردم آنرا یاد
2 پرسد از من که خواجه نیز ترا چند خروار غلّه بفرستاد
3 نیک باشد که من جوابش را بنویسم که نیم جو بنداد؟
1 دلم هر شب از عشق چندان بنالد که از آه او چرخ گردان بنالد
2 ندانم چه بیماریست این که جانم ننالد ز درد و ز درمان بنالد
1 تا دم باد صبا بگشا دست گرهی از دل ما بگشا دست
2 هر فتوحی که جهانراست ز گل همه از باد هوا بگشادست
1 دلم از آتش غم چنان می گدازد که شکّر در آب روان می گدازد
2 چو سایه ز خورشید هستیّ بنده ز مهرت زمان تا زمان می گدازد