هر که روزی در نظر آن روی گلرنگ آیدش از جامی غزل 508

هر که روزی در نظر آن روی گلرنگ آیدش

1 هر که روزی در نظر آن روی گلرنگ آیدش گلشن فردوس اگر بخشند ازو ننگ آیدش

2 سینه پر شد عاشق دلخسته را از درد و غم آه اگر درد دگر در سینه تنگ آیدش

3 در رهش صد سیمتن شد با دل چون سنگ خاک کاش نخرامد مبادا پای در سنگ آیدش

4 چیست آن مژگان سنان و غمزه تیغ آن شوخ را گر نه در دل هر زمان اندیشه جنگ آیدش

5 هر که آویزد چو جامی چنگ در فتراک عشق عاقبت سررشته مقصود در چنگ آیدش

عکس نوشته
کامنت
comment