هر که را عقل خرده بین باشد از جامی هفت اورنگ 2

هر که را عقل خرده بین باشد

1 هر که را عقل خرده بین باشد پیش وی این سخن یقین باشد

2 کاسمان و زمین و هر چه در او باشد از جسم و جان چه کهنه چه نو

3 نیست آن را ز صانعی چاره که بود فیض بخش همواره

4 خانه بی صنع خانه ساز که دید نقش بی دست خامه زن که شنید

5 هر چه آورده سوی هستی پی یافته هستی و بقا از وی

6 نه عرض ذات او و نی جوهر هر چه بندی خیال ازان برتر

7 همه محتاج او نشیب و فراز و او مبرا ز احتیاج و نیاز

8 اول او بود و کاینات نبود یافت زو جمله کاینات وجود

9 آخر او ماند و نماند کس کنه او را جز او نداند کس

10 از همه در صفات و ذات جدا لیس شی ء کمثله ابدا

عکس نوشته
کامنت
comment